تا شهریور ماه تقریبا ۲ماه و خورده ای مونده و دوست دارم توی اولین روز شهریور این پست رو بخونم. امروز یه خورده کسالت دارم صبح چندتا دونه کشمش سیاه خوردم که فکر میکنم احتمالا با سود یا گوگرد فرآوری شده بود و از اون وقت هی سرفه میکنم و احساس سوزش ضعیف تو راه تنفسیم دارم. امروز کلا برام روز جالبی نبود.

Ka�ma benden bu kadar nereye kadarاینقدر از من فرار نکن، تا کجا؟
Hasret seni yakalar beni yaralarاشتیاق تو رو میسوزونه ،منو زخمی می کنه
Ah bir tutsam elinden gitsem sonuna kadarآه که اگه دستت رو بگیرم و برم تا بی نهایت
Senden bashka kimim var bak her sheyim varبه غیر تو من چه کسی رو دارم؟ ببین (با تو) همه چیز دارم
Sorma sevdam ne kadar nereye kadarاز مقدار عشقم نپرس که چقدر و تا کجا
Ah bir gelsen ardomdan gitsek ol�m�ne kadarآه که اگه بیای دنبالم و تا پای مرگ با هم باشیم

Yanoyorum ya habibi bana senden fayda yokدارم می سوزم ای دوست، از تو به من سودی نمی رسه
Yolla shu tabibi y�reoimde derman yokبفرست این طبیب رو که درمانی در دل ندارم
Bir gor shu halimi bana ashktan hayor yokببین این حالم رو که از عشق هیچ خیری به من نمیرسه
Yolla shu katibi gozlerimde ferman yok بفرست این کاتب رو که بر چشمم کنترل ندارم
Dura dura hmaya ellere ka�maya بایست و شتاب نکن، فرار نکن بین مردم
Halim kalmado ah sensiz yashmaya دیگه حال زندگی بدون تو رو ندارم


امروز خیلی اتفاقی برای کاری به یکی از محلات شهر رفتم سر راه گذرم به مسیر گاه دامادمون افتاد.دیدم خواهرم از دور برام دست ت میده,اون لحظه انقدر خوشحال شدم که حد نداشت وقتی خواهرم رو در کنار همسرش میدیدم حس بسیار خوبی بهم دست داد.رفتم جلو و باهاشون روبوسی کردم و گرم بغلشون کردم.

با خودم گفتم شاید الان نزدیک به یه ماه خواهرم رو ندیدم و گاهی پیش میاد خیلی بیشتر و این همش بخاطر مشغله کاری و درس خوندن و زندگی هست و چقدر بده.شاید تو اون مدت اصلا بیادشونم نباشم ولی نمیدونم الان چرا حس میکنم خیلی دلم برای خواهرم تنگ شده بود و چقدر دوستش دارم.البته من کلا خونوادمو دوست دارم و خودشون هم اینو میدونن ولی بازم آدم شرمنده میشه که نتونه اونطوری که شایسته هست قدر باهم بودن و داشتن این عزیزان رو بدونه.از اون طرف خدا هم کمک بکنه نتایح تلاش ما برای کار و زندگی مثبت تر باشه تا خودمون به چالش نخوریم تا بتونیم هم به خونواده بیشتر توجه کنیم و هم کمکشون کنیم.

واقعا میشه همدیگه رو بیشتر از اینها دوست داشت و بیاد هم بود و این حس خوب و مهربانی خیلی لذت بخشه و بی نهایت انرژی مثبت میده.


خون‌آشام‌های انرژی واقعی هستند و شدیدا برای سلامت روحی شما مضرند! آن‌ها می‌توانند از همکاران، دوستان و یا فامیل‌هایتان باشند، سعی کنید از آن‌ها فاصله بگیرید، ارزش انرژی و سلامت روحی شما بسیار بیشتر از چنین روابطی است… (جیم کری)
وضعیت کرونایی تاکی میخواد ادامه پیدا کنه؟؟؟ حالا اینو اگه بتونیم بخیر بگذرونیم بعدش چه اتفاقی قراره بیفته؟؟؟ عجب دنیایی شده والا!گرفتار شدیم به خدا تمام زندگیمون تحت تاثیر قرار گرفته فقط کم مونده تالاپ همین یه ذره عمرمونم ازمون بگیره. خسته شدیم باباااا
راتو برو مسافر برگشتنت عذابه من تشنه لب تكيدم آب اين طرف گل آبه از دورها چه زيباست امواج آبي عشق اما دريق و افسوس چون ميرسي سرابه هر يار اهل نيرنگ هر دوست اهل حيله با پشت خورده خنجر موندم تو اين قبيله نشنيده ام من از تو يك حرف از صداقت افسانه هاي دل رو بردم به سوي ظلمت . گاهی اوقات واقعا نمیشود که نمیشود که نمیشود. اگر بشود حکمت بود و اگر نشود هم حکمت!!! خب این یعنی چی؟؟؟
امروز اتفاقی یه تیکه از سریال قصه های مجید رو که ساخته دهه 60 هست رو دیدم و یاد اون روزها افتادم.واقعا حداقل برای امثال من هیچوقت اون روزها تکرار نخواهد شد.صفا و صمیمیت و سادگی مردم,عید دیدنیهای داغ و شلوغ و قیمتهای واقعا منصفانه???????????? قصه های مجید رو ببینید????
از شدت بی معرفتی برخی به ظاهر دوستان قلبم به درد میاد. برای همینه که هرچی فکر میکنم میبینم هیچ دوست واقعیی ندارم.نداشتن دوست فقط باعث میشه تلاشت بیشتر بشه و هیچ ضرر دیگه ای نداره. دوست واقعی مثه گنجیه که گیر هرکی نمیاد و به راحتی هم بدست نمیاد.
دومین هدفم طی یکی دوسال اخیر یه سفر دور و درازِ حداقل یک ماهه بود که دارم برنامه ریزی میکنم برای تیرماه1400 اگه شرایط دلخواه من باشه احتمالا حداقل یک.ماه و شاید بیشتر بمونم.امیدوارم مثه هدف اولم تحقق پیدا کنه که می کنه. دیگه از این محیط یک نواخت خسته شدم.نیازبه دیدن یه فرهنگ و زبان و مردم متفاوت دارم.
واقعا چقدر دردناکه وقتی آدمها به تعهدشون عمل نمیکنن.موقعی که چیزی لازم دارن یا کار دارن انقد داداش داداش و چاکرتم نوکرتم میکنن که حالت بهم میخوره بعد که کارشون در میره امانتتو نمیدن که هیچ جواب گوشیتم نمیدن! یا طرف فامیلته دوست صمیمیته و تو مشکلت با اون حل میشه ولی نه جواب تل میده نه یه جواب درست درمان! پس تعریف دوست و فامیل و خونواده چیه؟؟؟ نکنه ما اشتباهی هستیم؟؟؟ منکه خیلی از این جور رفتارها زجر میکشم.آخه چرا اینطوری هستین شما؟؟؟ چرا روراست نیستین
چقدر خوبه هر روز این موارد رو‌ چک‌کنیم و یکی یکی تیک انجامشو بزنیم????. ۱- آهنگهای شاد گوش کن . ۲- به جای اخبار کلیپ انگیزشی ببین . ۳- كتابهای مفید و الهام بخش بخون . ۴- با افراد شاد و موفق معاشرت كن . ۵- تصاویر قشنگ و شاد در پس زمینه گوشی بذار. ۶- تو عکس هات بخند از ته قلب. ۷- به بقیه با باور فراوانی کمک کن. ۸- رویاهای بزرگ داشته باش. ٩- بیشتر شکرگزاری کن. ۱۰- خواسته هاتو حتماً مكتوب كن . ۱۱- روزی حداقل ۸ لیوان آب بخور.
یه مطلب از وبلاگ یکی از دوستان قدیمی خوندم که کلی منو خندوند، کپی کردم یادگار بمونه ???????????? خاطره ای از یه مربی مهد کودک???????? چند سال پيش در مهدكودكي با بچه های ٤ ساله کار می کردم می خواستم چکمه های یه بچه ای رو پاش کنم ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشار و خم و راست شدن، بچه رو بغل كردم و گذاشتم روی میز، بعد روی زمین. و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه كردم و یه نفس راحت كشيدم که.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

محصولات پلیمری پلی می وبفلیکس طلا پاپ | کسب درآمد از پاپ آپ و تبلیغات کلیکی خرید انواع ضایعات آهن در تهران و ایران سهام داری موفق در بورس تهران دیزل ژنراتور فروشگاه اینترنتی زیبایی بازسازی ساختمان